ســــــــروش

بیاد پاسدار شهید مهندس مسعود سروش

ســــــــروش

بیاد پاسدار شهید مهندس مسعود سروش

ســــــــروش

آن روزها دانشجویان مبارز تعدادشان در هر دانشگاه به تعداد انگشتان یک دست نمی رسید، زیرا سرکوب ها بشدت وحشیانه بود و تقریباً اگر کسی بوسیله ساواک دستگیر می شد دیگر امیدی به بازگشتش نبود، روزی یکی از دوستان مسعود که دانشجوی مدرسه عالی (دانشگاه) بیمه بود از او می خواهد برای شکستن جو اختناق حاکم بر این دانشگاه کاری بکند، چند روز بعد موقع نهار، مسعود به همراه چند تن از دانشجویان، خیلی عادی وارد غذاخوری این دانشگاه می شوند، و بعد از چند دقیقه شروع می کنند با هم کتک کاری کردن، بقیه دانشجو ها هم که می دانستند ماجرا چیست بعد از کتک کاری های ساختگی و هیاهو و سر صدا از غذا خوری خارج شده و شروع می کنند شعار دادن علیه رژیم شاه، و تا گارد دانشگاه به خود بیاید جمعیت دانشجویان از دانشگاه خارج می شوند و مسعود را فراری می دهند. از آن پس نیز تلاش های او در دانشگاه برای مبارزه با انحرافات فکری گروهک ها و طرفدارانشان، خاطرات عجیب و شیرینی را برای دوستانش به یادگار گذاشته است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در آنجا هم خوش درخشید و به همین دلیل تا زمان شهادتش او هیچگاه نتوانست موافقت فرماندهی را برای حضور در جبهه بدست آورد پس بناچار در اسفندماه سال 1360 مرخصی گرفت و برای شرکت در عملیات فتح المبین بصورت ناشناس به منطقه رفت و در اولین ساعات فروردین سال 1361 در منطقه شوش، جبهه عنکوش به همراه حدود بیست نفر از اعضاء گروه تخریب که در قطار به مقصد اهواز با آنها آشنا شده بود مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.

جوانی بسیار با نشاط بود و همواره اولین چیزی که در ذهن همه دوستانش از او به یادگار مانده است بذله های شیرین و و زیرکانه او بود، اعتقاداتش بسیار محکم بود، در اعمال و رفتارش بسیار دقیق بود و احکام فقهی را بر اساس رساله امام خمینی(ره) می دانست و عمل می کرد، به همین دلیل دوستانش بعد از شهادت اش نام فرزند رساله را بر وی گذاردند، او عاشق ادعیه و زیارات ائمه علیهم السلام بود و در وصیتنامه اش خواسته تا دعای ندبه و زیارت عاشورا را برایش بخوانند.

پیام های کوتاه

تجاوز بنام آزادی(قسمت اول)

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ق.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

مختصری از زندگینامه:

شهید مسعود سروش در سال 1334 در میان خانواده ای حق جو در شهر آبادان بدنیا آمد او فرزند سوم و اولین پسر خانواده بود. بسیار با استعداد بود و در مدرسه و مورد توجه اولیاء مدرسه قرار داشت، بطوری که در دبیرستان گاهی در غیاب معلم با دستور مدرسه تدریس می کرد، از همان زمان با تکلیف و تقلید آشنا شد و با رساله امام خمینی انس گرفت .

            روحی لطیف داشت و هرگز از کنار هیچکس بدون توجه عبور نمی کرد بطوری که در محل زندگی به علی خنده رو معروف بود (علی نام مسعود در منزل و محله بود )، در مدرسه اغلب دوستانش بچه هایی بودند که مورد توجه هیچکس نبودند او حمایت و توجه به آنها را دوست داشت و برای رفع مشکلاتشان با دقت  و پشتکار و بی سر و صدا اقدام می کرد، بطوری که در 18 سالگی دوستانش او را به عنوان مرجعی برای حل مشکلات خود می دانستند.

            با ورودش به دانشگاه در رشته برنامه ریزی و کاربرد کامپیوتر، به تهران آمد و بسرعت جزو فعالین دانشگاه قرار گرفت، ابتدا بدلیل حمایت مخفیانه رژیم شاه از گروهک های چپگرا بمنظور سرکوب جریان های اسلامخواه و در نتیجه رونق کار این گروهک ها در دانشگاهها، مدت کوتاهی به شعارهای رنگین آنها سرگرم شد اما روح حق جو و نگاه دقیق او به افکار آنها، بزودی وی را متوجه تناقضات فکری آنها نمود و از آن پس به جرگه دوستداران امام خمینی(ره) پیوست در آن سالها بدلیل اختناق و ترس حاکم بر جامعه و خصوصاً محیط های دانشگاهی، هر نوع فعالیتی علیه رژیم خونخوار شاه بسرعت کشف و مرتکبان آن به زندان می افتادند و در زندان آنقدر شکنجه می شدند که یا بمیرند و یا توبه نامه امضاء کنند و به همکاری با سازمان امنیت و اطلاعات کشور(ساواک) راضی شوند. و در واقع بسیاری از ای گروهک ها در دانشگاه همکار ساواک به حساب می آمدند، داستان شکنجه ها و شهادت جوانان پاک کشور در زندان های ساواک مثنوی هفتاد من کاغذ است، اما خوب است بدانیم که ماجرای سرکوب مبارزان با دستگیری و زندان و شکنجه ختم نمی شد بلکه تعرض به خانواده و نوامیس ایشان هم یکی از شگردهای معمول ساواک بود، بطوری که بعد از دستگیری هر مبارز ، مردم عادی ناچار بودند با خانواده وی قطع رابطه کنند، خدا عذابشان را زیاد کند که چه روزهایی سخت و عذاب آوری برای ملت پاک ایران پدید آوردند. خلاصه اینکه مبارزات در آن دوره کاملاً مخفیانه حتی از دید خانواده ها بود. مسعود هم به همین ترتیب فعالیت می نمود تا اینکه خبر شهادت حاج آقا مصطفی خمینی(ره) به ایران رسید و به این ترتیب روح تازه ای در کالبد مبارزان دمیده شد، مردم انگار از جانشان سیر شده بودند ، از اختناق دهها ساله از سرکوب و از وحشت همیشگی ، مردم اکنون از طریق روحانیت به امام خمینی متصل شده بودند اما رژیم هنوز قدرتمند به سرکوب می پرداخت.

خاطره:

آن روزها دانشجویان مبارز تعدادشان در هر دانشگاه به تعداد انگشتان یک دست نمی رسید، زیرا سرکوب ها بشدت وحشیانه بود و تقریباً اگر کسی بوسیله ساواک دستگیر می شد دیگر امیدی به بازگشتش نبود، لذا برای اینکه دانشجویان جرات پیدا کنند وارد مبارزه شوند لازم بود همدیگر را بیابند، مدرسه عالی (دانشگاه) کامپیوتر در خیابان ظفر (شهید دستجردی) محل تحصیل مسعود، از مدتی قبل به برکت وجود تعدادی از دانشجویان متدین فضای نسبتاً خوبی پیدا کرده بود، روزی یکی از دوستان مسعود که دانشجوی مدرسه عالی (دانشگاه) بیمه بود از او می خواهد برای شکستن جو اختناق حاکم بر این دانشگاه کاری بکند، چند روز بعد موقع نهار، مسعود به همراه چند تن از دانشجویان، خیلی عادی وارد غذاخوری این دانشگاه می شوند، و بعد از چند دقیقه شروع می کنند با هم کتک کاری کردن، بقیه دانشجو ها هم که می دانستند ماجرا چیست بعد از کتک کاری های ساختگی و هیاهو و سر صدا از غذا خوری خارج شده و شروع می کنند شعار دادن علیه رژیم شاه، و تا گارد دانشگاه به خود بیاید جمعیت دانشجویان از دانشگاه خارج می شوند و مسعود را فراری می دهند. از آن پس نیز تلاش های او در دانشگاه برای مبارزه با انحرافات فکری گروهک ها و طرفدارانشان، خاطرات عجیب و شیرینی را برای دوستانش به یادگار گذاشته است.

             پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در آنجا هم خوش درخشید و به همین دلیل تا زمان شهادتش او هیچگاه نتوانست موافقت فرماندهی را برای حضور در جبهه بدست آورد پس بناچار در اسفندماه سال 1360 مرخصی گرفت و برای شرکت در عملیات فتح المبین بصورت ناشناس به منطقه رفت و در اولین ساعات فروردین سال 1361 در منطقه شوش، جبهه عنکوش به همراه حدود بیست نفر از اعضاء گروه تخریب که در قطار به مقصد اهواز با آنها آشنا شده بود مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.

            جوانی بسیار با نشاط بود و همواره اولین چیزی که در ذهن همه دوستانش از او به یادگار مانده است بذله های شیرین و و زیرکانه او بود، اعتقاداتش بسیار محکم بود، در اعمال و رفتارش بسیار دقیق بود و احکام فقهی را بر اساس رساله امام خمینی(ره) می دانست و عمل می کرد، به همین دلیل دوستانش بعد از شهادت اش نام فرزند رساله را بر وی گذاردند، او عاشق ادعیه و زیارات ائمه علیهم السلام بود و در وصیتنامه اش خواسته تا دعای ندبه و زیارت عاشورا را برایش بخوانند.


مقاله

تجاوز بنام آزادی عنوان مقاله ای است از این شهید بزرگوار که در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی نگاشته شده است .

قبل از مطالعه مقاله لازم است مختصر توضیحاتی در مورد حال و هوای آن روزها داده شود تا درک بهتر مطالب برای خواننده گرامی میسر گردد

در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه 1357 و سقوط رژیم سفاک شاه ، مردم بفرمان امام خمینی (س) برای استقرار نظم و کاهش خسارات ناشی از اعتصابات پیش از پیروزی انقلاب و جلوگیری از اغتشاش در کشور در سازمان هائی بنام کمیته های انقلاب اسلامی متشکل شدند .

گروه هایی از فرصت طلبان که بعد ها در میان مردم به گروهک ها معروف شدند ، بجای کمک به مردم ، دست بکار خارج کردن اسلحه و مهمات و انباشت آن در مخفیگاه های خود شدند .

این گروهک ها با هدف تصاحب قدرت علاوه بر انباشت اسلحه و مهمات موذیانه به توطئه علیه نیروهای انقلابی پرداختند .

آنچه در آن سالها بعنوان یکی از مهمترین مشکلات کشور بشمار می رفت ، مشکل عوام فریبی همین گروهک های ضد انقلاب داخلی در وارونه نشان دادن ارزشهای اسلامی و گمراه کردن نوجوانان بمنظور رویارویی با انقلاب نوپای اسلامی بود

در آن زمان هر کس زبان به دفاع از انقلاب می گشود با بمباران برچسب هایی مانند : ضد خلق ، مرتجع ، فالانژیست ، چماقدار ، کهنه پرست ، از طرف گروهکهای ضد انقلاب و هواداران آنها مواجه می شد .

گروهک ها با خیال  بدست گرفتن رهبری جامعه ، با مطرح کردن شعارهائی دهان پرکن مانند : خودمختاری برای خلق ها، ایجاد ارتش خلقی ، نابودی ارتش ضد خلقی شاه و شعارهای از این قبیل، با آب و رنگ اسلامی اما حقیقتاً کمونیستی ، سعی در به انحراف کشیدن مسیر مردم و خصوصا جوانان بسمت اهداف خود را داشتند .

این روند ، توسط ضد انقلاب آنچنان گسترده و با شتاب پیگیری می شد که بزودی محیط دانشگاهها به مراکز خفقان آلود و فشار روانی برای دانشجویان تبدیل گردید .

            دانشگاه ها دفاتری تحت عناوین رنگارنگ دفاع از حقوق خلق و فعالیت سیاسی، مخفیانه به پشتیبانی و جذب دانشجویان برای پیوستن به گروهک های مسلح فعالیت می نمودند، این گروهک ها که عمده ترین آنها سازمان مجاهدین خلق ایران که مردم آنها را بخاطر ریاکاری و دروغ هایشان منافقین می نامیدند، سازمان فدائیان خلق ایران که بخاطر اخلافات داخلی به دو شاخه اقلیت و اکثریت تقسیم شده بودند و گروهک پیکار که گناه بیشترین ترورها بر عهده این گروهک هاست ، اما با عکس العمل مردم بزودی همه این گروهک ها فراری شدند و به خانه های تیمی خزیدند و با حمایت برخی کشور های همسایه خصوصا عراق و هدایت و پشتیبانی آمریکا همزمان در کردستان ، ترکمن صحرا ، خوزستان ، سیستان و بلوچستان و برخی مناطق دیگر به ایجاد نا امنی بمب گذاری ، ترور و ایجاد آشوب و فتنه در میان اقوام مختلف ادامه دادند .

برای جذب دانشجویان در دانشگاهها میتینگ های بسیار پر هیاهویی همراه با توزیع انواع نشریات علیه انقلاب اسلامی برگزار می شد .

            جهاد سازندگی که برای رفع محرومیت از روستا ها به فرمان امام خمینی (ره) تاسیس گردیده بود ، بدلیل وجود سرعت در کمک رسانی ، بشدت مورد توجه مردم روستاها قرار گرفت ؛ در روستاهای ایران پیش از پیروزی انقلاب هیچ اثری از تمدن وجود نداشت و مردم در آنجا ها کاملاً فراموش شده بودند نه جاده ارتباطی نه ارتباط مخابراتی نه دسترسی به بهداشت نه آب بهداشتی. وظیفه اصلی جهاد سازندگی رساندن فوری امکاناتی مانند آب ، جاده و امکانات بهداشتی بود ؛ غالب اعضاء جهاد سازندگی جوانان داوطلب و دانشجویان بودند که بصورت افتخاری کار می کردند ، این موضوع باعث برقراری ارتباط عاطفی میان جوانان جهادگر و مردم روستاها شده بود، علیرغم عدم وجود امنیت در مناطق مرزی که  گروهک های ضد انقلاب فعالیت گسترده تری داشتند ، گروه های جهاد سازندگی همچنان به فعالیت خود ادامه می دادند .

            گروهک های مسلح بمنظور قطع نفوذ معنوی جهاد سازندگی در میان مردم روستاها ، در جاده ها برای آنها کمین می گذاشتند ، و علیرغم اطلاع داشتن از غیر مسلح بودن جهاد سازندگی ، آنان را اسیر گرفته و نهایتا پس از مدتها آزار و شکنجه ، به وضع فجیعی بشهادت می رساندند .

همه روزه اخبار و اطلاعات تلخی از انفجار بمب در بازار آبادان ، خرمشهر ، انفجار در خطوط راه آهن جنوب،  انفجار در خطوط لوله های انتقال نفت، نا امنی در جاده های کشور و حمله به مسافران در جاده های جنگلی شمال کشور و غارت آنان ، ترور مردم کوچه و خیابان ، تنها بدلیل داشتن ریش و یا ظاهر حزب الهی منتشر می شد ؛ ترور شخصیتهای روحانی و سیاسی در خیابانهای تهران و سراسر کشور امری روزانه شده بود .

            ضد انقلاب کار را به آنجا رساند که علاوه براینکه استانهایی از کشور را کاملا نا امن کرده بود جوانان برگشته از جبهه برای مرخصی را ، در اطراف ایستگاه راه آهن و یا  در جلو درب خانه ترور می کرد ، و یا بسراغ خانواده آنان رفته در خانه هایشان نارنجک می انداخت و یا با موتور سیکلت آنان را تعقیب کرده و در جلو چشم مردم کوچه با تیر می زد و با خوشحالی برای این موفقیت هایش اعلامیه منتشر کرده ، این جنایتها را در کارنامه گروهک خود ثبت می کرد .

            در تمام این مدت هرگاه مردم ، اندیشمندان ، سیاسیون ، روحانیون ، و دانشجویان کمترین اعتراضی به وضعیت گروهک ها در دانشگاه ها میکردند ، داد آنان به آسمان بر می خواست که ای داد و ای بیداد که رژیم در صدد سرکوب جنبش های خلقی و دانشجویی برآمده و ای  وا آزادیا .

تجاوز بنام آزادی به قلم شهید مسعود سروش در حدود بیست و چهار پنج سالگی در همان روزهای پرآشوب و فتنه سال های 1358و 1359 نگاشته شده است، ارزش این مقاله در این است که بدانیم گروهک ها با ترجمه متون ایدئولوژی های غربی و شرقی ادعاها و شعارهای رنگارنگ و دهان پرکن و فریبکارانه ای در دفاع از خلق در محیط دانشگاه ها مطرح و بر در و دیوارها می چسباندند، ضرورت افشاء دروغ ها و ریاکاری این گروهک ها نیاز به اطلاعات عمیق و وسیعی داشت که شهید عزیز ما آنرا با ایمان محکم خود به انقلاب اسلامی، ممزوج نموده و گاهی یک تنه در دانشگاه به مناظره و مبارزه با آنان می پرداخت ، بطوری که گروهک ها پنهانی او را به ترور تهدید می کردند . البته این مقاله در حد اطلاعات آن روز ایشان بوده و احتمال اشکال در آن وجود دارد، اکنون بخشی از این مقاله بدون هیچ دخل و تصرفی تقدیم می گردد.



اصل مقاله

بنام خدا

تجاوز بنام آزادی

مواظب باشید از هول آزادی توی دیگ نیفتید

          آزادی مفهومی است که وجودش از عدمش شکل می گیرد . یعنی اصولا یک حالت یا وضعیت مستقل برای وجود آن متصور نیست . مفهومی است که مستلزم در بند بودن است . یا در کلام ساده تر آزادی باید در بند تعهداتی باشد و آزادی بدون تعهد می تواند به تجاوز بیانجامد که خود پایمال کردن آزادی است . یعنی آنچه به آزادی وجود می بخشد ، همان تعهد است .

            این کلام در حقیقت همان گفته معروف است که آزادی هر کس در آنجا تمام می شود که آزادی دیگری آغاز می گردد .

            با این وصف روشن می شود که اصولا آزادی مفهومی مستقل از فرهنگ و وضعیت یک اجتماع نیست ؛ چه آن تعهدی که برای آزادی هر کس وجود دارد همان حدود آزادی دیگران است ، که آزادی آنان و آزادی تو نیز محدوده هایی است برای حرکات و گفتار آنان و تو , چون حرکات و گفتار هر کس ناشی از وضعیت اجتماعی و فرهنگی اوست ، بنا بر این آزادی باید در مقابل فرهنگ و وضعیت اجتماع اش متعهد باشد و اگر نباشد آزادی نیست تجاوز است  .

برای ملموس شدن این گفتار مثالی می زنیم : در بعضیئممالک غربی که اینگونه مسائل درونشان حل شده میتوان در بعضی اماکن عمومی و حتی گاهی اوقات در کنار خیابانی شاهد معاشقه یک زن و مرد بود البته آنان و بقیه مردم اجتماعشان نیز این آزادی را برای آنان قائلند، ولی خوشبختانه مسلم است که چنین عملی در اجتماع ما تجاوز صریح به حقوق دیگران است. بنابراین روشن می شود که در یک جامعه بدون توجه به فرهنگ و باور کلی بدون توجه به بسیاری از خصوصیات آن و بدون توجیه کردن هر عملی و مقصود از آن در روال حرکت آن جامعه نمیتوان به ادعای آزادیخواهی هر حرفی که هست زد و هر کاری خواست انجام داد. با این اوصاف روشن است با توجه به وضعیت بسیار حساس مملکت ما بسیاری تجاوزها ممکن است به نام آزادی رخ دهد که در صورت جلوگیری از آنها طبیعی ترین عکس العمل عاملین آنها ادعای وجود سانسور است .

در این میان گروهی به خیال خود مصلح که این مطلب را درک می کنند ، سعی می کنند منافع خود را با منافع مردم پیوند زده و مردم ساده دلی را که خواهان آزادی هستند ، در این تجاوز بنام آزادی بدنبال خود بکشند . و چه ساده موفق می شوند بعضی ارگانهای مطبوعاتی ما را هم بدنبال خود بکشانند . بطوری که این روزها بعضی از روزنامه های ما حاضرند هر مطلبی را هرچند پوچ و بی معنی بشرط اینکه در مخالفت با دولت (نظام) باشد چاپ کنند .

دلیل اینرا که اینگونه حرکات را علیرغم ادعاهای آزادیخواهی آنها تجاوز می نامیم و منافع آنها را که از طرف خودشان منافع خلق توصیف می شود ، از منافع واقعی خلق جدا میدانیم ، بعداً توضیح خواهیم داد ولی اینجا اشاره و تاکید روی این مطلب است که یک روزنامه ملی حق ندارد بنام آزادی در جهت منافع گروهی خاص قرار گرفته و به آنان اجازه دهد با صدای او به قلب واقعیات بپردازند و خواسته های واقعی و ارزشهای حقیقی را نادیده گرفته و خواسته ها و ارزشهای کاذب بیافرینند.

در آفریدن چنان ارزشهایی مثال میزنیم که ادعای طرفداری از منافع خلق برای هیچ دسته ای برتری بوجود نمی آورد زیرا مسلماً هر گروه و دسته سیاسی چنین ادعایی دارد، بلکه باید به این مساله توجه داشت که هر دسته ای منافع مردم را در چه چیز می بیند.

بنا بر این یک روزنامه ملی تا زمانیکه با اعلام وابستگی به یک گروه خاص ، امتیاز ملی اش را واگذار نکند، حق ندارد برای هیچ گروهی رسالتی(امتیازی) قائل شود.

و اما آنچه را تجاوز می نامیم همانا مطرح کردن منافع خاص خود به عنوان منافع مردم و پیوند زدن این دو به یکدیگر از طریق مطرح کردن ارزشهای کاذب است . از اینرو چنانچه جدایی این منافع روشن شود  ادعای ما در مورد تجاوز نیز روشن خواهد شد .

در مورد این منافع خاص باید این توضیح داده شود که در هر حرکتی برای هر دسته یا گروه سیاسی غیر از منافع یا خواسته های نهایی بعضی خواسته های جنبی برای کوتاه مدت و یا کلاً برای تا زمان رسیدن به مقصود مطرح می شود. در اینجا منظور بحث کردن درباره خواسته ها و منفع نهایی نیست، بلکه منظور نشان دادن این موضوع است که چگونه منافع از دسته دوم با منافع مردم پیوند زده می شود و چگونه بعضی ها حاضرند برای رسیدن به "منافع خلق از دیدگاه خودشان حاضرند خلق را گول زده و یکپارچگی آنرا متزلزل سازند. به این منظور به بررسی دو مورد از مهمترین این گونه اعمال میپردازیم و به مصداق مشت نمونه خروار است قضاوت در مورد بقیه را به عهده خواننده می گذاریم.

حساسیت در مطرح کردن اسلامی بودن انقلاب

آنچه واضح و مسلم است اینست که یکی از بزرگترین محرکهای یک ملت در یک انقلاب فقر یا فشار های اقتصادی است. اما در یک انقلاب زمانی که مردم قوانین اجتماعی موجودشان را نفی می کنند خواهان پیش کشیدن قوانین تازه ای می شوند که یکی از شرایط پیروزی یک انقلاب وحدت خواسته مردم در مورد قوانین تازه است . و آنچه که وجهه یک انقلاب را روشن می سازد همان قوانین تازه است . یعنی یک انقلاب پیروز از آن چیزی که نفی کرده است رنگ نمی گیرد  بلکه از چیزی که طلب کرده رنگ می گیرد . بنا براین مطرح کردن انقلاب به صورت مثلا انقلاب ضد امپریالیستی مستلزم آنست که چشمهایمان را بروی بسیاری از واقعیات ببندیم . مثلا کسانی که مردم را فقط خواستار دمکراسی می دانند آن را انقلاب دمکراتیک می دانند  ولی در اینجا باید به این نکته توجه کرد که مردم ما واقعا چه می خواهند  و آنرا چگونه می خواهند واضح است که خواسته مردم عدالت است و آنرا به صورت اسلام می خواهند، . . .

ادامه دارد



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۸
محسن سروش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی